English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4572 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to move on U واداربه حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chase U واداربه فرارکردن
chasing U واداربه فرارکردن
chace U واداربه فرارکردن
chases U واداربه فرارکردن
chased U واداربه فرارکردن
forcing shot U ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
to strike a spark out of U جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
moves U حرکت کردن
move U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
departure U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
dart U بسرعت حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
accost U در امتداد چیزی حرکت کردن
wriggled U حرکت کرم وار کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
accosted U در امتداد چیزی حرکت کردن
lobbing U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
wriggle U حرکت کرم وار کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
accosts U در امتداد چیزی حرکت کردن
gibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
lob U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
wriggling U حرکت کرم وار کردن
accosting U در امتداد چیزی حرکت کردن
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
move U حرکت کردن تکان خوردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
paddling U با باله شنا حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
moves U حرکت کردن تکان خوردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
paddles U با باله شنا حرکت کردن
paddled U با باله شنا حرکت کردن
paddle U با باله شنا حرکت کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
sway away U رد کردن ضربه با حرکت بدن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
wriggles U حرکت کرم وار کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
leapfrogs U باجست وخیز حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
shuffling U این سو وان سو حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
leapfrog U باجست وخیز حرکت کردن
shuffles U این سو وان سو حرکت کردن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com